وبلاگ

بازی پیامبر با کودکان

تربیت مدرس

بازی پیامبر با کودکان

بازی برای کودک نیازی طبیعی است که بدون آن، کودک رشد خوبی نخواهد داشت. کودکی که به بازی علاقه ای نداشته باشد بیمار به شمار می رود . همه ی انسآن ها اعم از بزرگ و کوچک ،حتی انبیا و اولیا در دوران کودکی تمایل به بازی داشته و کم و بیش به آن می پرداختند. این مسأله حاکی از آن است که بازی یکی از نیازهای طبیعی انسان محسوب می شود . این نکته نیز حائز اهمیت است که برخی از والدین و سرپرستان کودک با وجود علم و آگاهی به این نیاز کودکان ، توجه کافی به برآوردن این نیاز و آثار تربیتی فراوانی که برآن مرتبط است، نشان            نمی دهند و از آثار زیان باری که براثر بی توجهی به این نیاز کودک مرتبط است، غافلند. پیشوایان دینی ما علاوه براین که کودکان را در بازی کردن در دوره ی کودکی آزاد می گذاشته اند، خود نیز در بازی آنان شرکت داشته و به بازی آنان ، شغل و کارکودکان و در واقع به زندگی و شخصیت آن ها احترام می گذاشته اند.

پیامبر(ص) نه تنها مانع بازی کودکان –  حتی به هنگام حضور خود در منزل – نمی شد، بلکه آن ها را نیز به بازی دعوت می کرد . انس بن مالک نقل می کند: (( پیامبر برای ادای نماز به مسجد آمد در حالی که امام حسن علیه السلام را در بغل داشت، و او را در کنار خود نشاند. وقتی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به نماز ایستاد، سجده اش طولانی شد. من سراز سجده برداشتم دیدم حسن علیه السلام بردوش پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سوارشده است. وقتی نماز تمام شد، مردم از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند : هیچ گاه ، سجده شما این قدر طولانی نمی شد ! آیا وحی نازل شده است ؟ پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند نه ! وحی نازل نشده ، ولی فرزندم بر دوشم سوار شده بود، صبرکردم تاخودش از دوشم پایین بیاید ))

علاوه بر این، گاهی پیامبر میان کودکان خود ، مسابقه دو و کشتی برگزار می کرد.

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نقل می کند : حسن بزرگترین فرزند علی علیه السلام و بسیار بزرگوار ، سخی و حلیم بود، و پیامبر او را دوست می داشت. روزی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بین او و حسین        علیه السلام مسابقه ی دو گذاشت. حسن علیه السلام از حسین علیه السلام پیشی گرفت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را برزانوی راست و حسین علیه السلام را برزانوی چپ خویش نهاد.

از این رفتار پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم استنباط می شود، آن چه که در بازی ها و مسابقه ها ملاک است، ایجاد رقابت است که موجب می شود افراد شرکت کننده سعی و تلاش خود را به کارگیرند تا موفق شوند؛ یعنی، در واقع خود موفقیت و پیشی گرفتن مشوّق خواهد بود و لزومی ندارد که تشویقی اضافه برآن صورت گیرد، و جوایزی برای برنده ی در نظر گرفته شود، علاوه بر این به فرد مغلوب و کسی که نتوانسته است برنده مسابقه شود نیز نباید کم توجهی شود؛ بلکه دوطرف مسابقه را باید احترام کرد. اگر چه ممکن است همین که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برنده را برزانوی راست نهاد ، نوعی تشویق اضافی محسوب شود؛ زیرا در اسلام طرف راست همواره از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است .

پیامبراکرم (ص) علاوه بر تشویق فرزندان خویش به بازی ، خود نیز در بازی آن ها شرکت می کرد . و با آن ها به بازی می پرداخت . ابن مسعود می گوید: (( پیامبر حسن علیه السلام را برپشت خود سوار می کرد. حسن علیه السلام را در سمت راست و حسین علیه السلام را در سمت چپ می گذاشت، راه می رفت و می فرمود : چه شترخوبی دارید و شما چه سواران خوبی هستید. پدرتان از شما بهتر است )).

توجه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به بازی کودکان، تنها اختصاص به حسنین ندارد. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم باکودکانی غیراز فرزندان و یا نوه های خویش با بچه های دیگر نیز به بازی می پرداخت که نمونه ای از آن را در این جا ذکر می کنیم :

(( پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای اقامه ی نماز عازم مسجد بود. در راه به کودکانی برخورد کرد که به بازی مشغول بودند. کودکان همین که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیدند به سوی او دویدند و بر گِردِ او حلقه زدند و گفتند: (( کُن جُمَلی [ شتر ما باش تا بردوشت سوار شویم ] )) . کودکان که این گونه رفتار پیامبر با حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را دیده بودند، انتظار داشتند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پاسخ مثبت دهد. و چنین هم شد، و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به آن ها پاسخ مثبت داد. اصحاب که برای اقامه ی نماز چشم به راه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند ، بلال را به دنبال پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرستادند. همین که بلال در میان راه با این صحنه رو به رو شد زبان به اعتراض گشود. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: « برای من تنگ شدن وقت نماز، بهتر از دل تنگ شدن این کودکان است.» به منزل من برو و اگر چیزی هست برای کودکان بیاور. بلال به منزل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رفت و همه جا را جست و جو کرد. تنها هشت دانه گردو یافت . آن ها را نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آورد. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گردوها را در دست گرفت و خطاب به کودکان فرمود: (( اتبیعون جملکم بِهَذِه الجوازات )) آیا شتر خود را به این گردوها می فروشید؟ کودکان به این معامله رضایت دادند و باخوشحالی پیامبر را رها کردند . پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز عازم مسجد شد و فرمود : (( خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا به هشت گردو )) .

از مطالعه ی این سیره به چند نکته درباره ی تربیت کودک پی می بریم :

  1. باید احترام کودکان را نگاه داشت و به خواست آن ها در حد امکان پاسخ مثبت داد و آن ها را از این طریق شاد و خوشحال نگاه داشت.
  2. کسانی که باتربیت کودکان سروکار دارند، باید با کودکان انس و الفت داشته باشند و با شیوه هایی که کودکان می پسندند باآن ها رفتار کنند. و شأن، منزلت و موقعیت خود را کنار بگذارند تاکودکان نیز با آن ها راحت باشند و احساس دوستی کنند و در نتیجه پذیرای تربیت و آموزش هایی که به آن ها داده می شود بشوند.
  3. اگر بخواهیم کودکان را از کاری – به ویژه از بازی هایی که مورد علاقه ی آن ها می باشد- بازداریم، باید به شیوه ای عمل کنیم که آن ها با رضایت خاطر به این کار تن دردهند .

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
  • نویسنده
  • قسمت
  • زبان
Click outside to hide the comparison bar
مقایسه